خواب نامه | تعبیر خواب جامع و کامل

کاملترین مرجع تعبیر خواب از معبران اسلامی و روان شناسان بزرگ غربی همراه کلمات جدید

تعبیر خواب باب دوم قواعد تاویل رویا

قاعده اول: رؤیا
یک نتیجه ظاهری است

رؤیا
واقعهای است که از حوادث که قبلاً اتفاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد
خبر میدهد. در روشنائی حکم شما بر مقدمات، تعبیر صورت میگیرد و
سرانجام نتیجه أخذ میگردد.

نمونه:

نمونهی
آن، داستان حضرت یوسف؛ است. هنگامیکه یکی از دو زندانی که با او بود
پیش حضرت یوسف آمد و عرض کرد: من در خواب دیدم که سبدی از نان بر سر
دارم و پرندگان از آن میخوردند بدون اینکه بتوانم آنها را از خود دور
کنم. حضرت یوسف دانست که او از دنیا میرود پس آن رؤیا را به مرگ تعبیر
کرد و این، همان نتیجه است.

بر این
قاعده قیاس کن؛ زندان غم و ذلّت است. آهن: قدرت و نیرو است و خرما:
راحتی و رفاه زندگی.

و
ابوبکر صدیقس رؤیای مردی را تعبیر کرد که در خواب دیده بود که ادرارش
به خون تبدیل شده است. به او گفت: «تو با همسرت که در حالت قاعدگی است
همبستر میشوی. از خدا آمرزش بخواه و بار دیگر این کار را تکرار مکن».
[المصنف: عبدالرزاق، (۱/۲۳۰) با سند صحیح].

قاعده دوّم:
آنچه در مورد دارالحق میآید غالباً با وجود قرائن حق است

مقصود
به دارالحق، آخرت است آنچه در مورد آن میآید از قبیل: دیدن مردگان،
دیدن بهشت و جهنم، زنده شدن، پل صراط و مانند آن، حق است. نمونه آن
قصّه ثابت بن قیس استس که هنگامیکه در جنگ یمامه به شهادت رسید، زرهی
گرانقیمتی بر تن داشت. در خوابی یکی از مسلمانها آمد و به او گفت: تو
را به وصیّتی سفارش میکنم مبادا! بگویی این خواب است و آن را ضایع
کنی: وقتی شهید شدم یکی از مسلمانها بر من گذشت و زرهم را برداشت،
منزلش از منزل بقیه دورتر است و در کنار چادرش اسبی است که با افسارش
بسته شده است. دیک را بر زره سرازیر کرده و بر دیک جهاز شتری را
گذاشته است. پیش خالد برو و بگو کسی را بفرستد و زرهم را پس بگیرد.
اگر پیش خلیفهی رسول خدا ابوبکرس رفتی بگو بر من دَینی است چنین و
چنان. و فلان بندهام آزاد باشد. صاحب خواب پیش خالد بن ولید آمد و
خوابش را باز گفت. خالد کسی را فرستاد و زره را باز پس گرفت. و بعداً
پیش ابوبکرس رفت و قصّه را برای او نیز تعریف کرد و وصیتش را بعد از
مرگش تنفیذ کرد. گفته شده شنیده نشده است، کسی بعد از مرگ وصیت کرده و
وصیتش اجرا شده باشد جز ثابت بن قیسس. [المستدرک: الحاکم – مع
التخلیص): ۳/۲۳۵، و ذهبی آن را تصحیح نموده است]

شیخ
محمد بن عثیمین: گفته است: هر خوابی که قرائن بر صدق آن، دلالت کند
هیچ مانعی نیست که به مفاد آن عمل شود().

قاعده سوم: هر
رؤیای مرموزی بوسیله ضدش تعبیر میشود جز رؤیاهایی که به دلالت قرآن و
سنت تعبیر میشوند یا رؤیایهای که به قیامت مرتبط هستند و یا رؤیاهای
که عمومی میباشند.

تمام
رؤیاها برعکس هستند. بخشنده گیرنده است و گیرنده بخشنده، ضارب مضروب
است، و مضروب ضارب. اگر زن حامله در خواب ببیند که دختر به دنیا
آورده، پسر به دنیا میآورد، و اگر برعکس باشد نتیجه نیز معکوس خواهد
شد.

أمثله:

«الضحک» که به معنای خنده است و یک دلالت قرآنی
است بر بشارت دلالت دارد.

خداوند
میفرماید:

وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ
فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ
یعْقُوبَ(هود/۷۱)

«خندید
و ما به او بشارت دادیم».

«الخلّ» که به معنای سرکه است و دلالت سنت است بر
خیر و برکت دلالت دارد.

پیامبر
میفرماید: «نعم الأدم الخلّ». [مسلم: ۱۶۴].

«بهترین خورش سرکه است».

اگر
دلالت، قرآن و سنّت باشد، معنی معکوس نمیشود. سبب معکوس شدن معنای
رؤیا ـ خدا عالم است ـ اینست که فرشته خواب مثلها را بر عکس میزند تا
بین خواب و بیداری فرق و جدایی حاصل شود. مخصوصاً مردم بسیاری که
خوابشان از واقع زندگیشان سرچشمه میگیرد خواب و بیداری آنها چندان
فرقی ندارد، مثلاً از خوابی که در آن عصبانی شده بیدار شده و در حالت
بیداری نیز بر عصبانیت خود باقی میماند، پس فرشتهی رؤیا ضد آن را
آوَرد تا بین حقیقت و خیال، فرق و جدایی حاصل شود.

سه نوع
رؤیا از این قاعده مستثنی میشوند.

۱-
رؤیایی که تعبیر آن در قرآن و سنّت یافت شود، چون تعبیر آنها واقعی
است.

۲-
رؤیایی که در مورد «دارالحق» قیامت باشد.

۳-
رؤیای عامّه. نمونه آنها بیشتر از حدّ شمارش است.

قاعده چهارم:
اصول رؤیای رمزی حول سه چیز دور میزند: «جنس، صنف و طبع»

جنس:
مانند؛ درخت، پرنده و حیوان.

صنف:
آنست که صنفاین درخت را از دیگر درختان، و صنف این پرنده را از دیگر
پرندگان، و صنف این حیوان را مثلاً از دیگر حیوانات باز شناسی.

طبع:
اندیشه میکنی که طبیعت مثلاً این درخت چیست، و آن را به صاحب خواب
نسبت میدهی. اگر آنچه در خواب دیده شد پرنده باشد، پس معلوم میشود که
صاحب خواب شخصی است که بسیار سفر میکند، و این از حالت پرنده که عدم
استقرار است، استفاده میشود، و اگر مورد خواب حیوان باشد، پس به طبع و
خوی حیوان نظر میشود، و طبیعت او به صاحب خواب نسبت داده
میشود.

جدولی
از اصول رؤیای رمزی

جنس

صنف

طبع

درخت

خرما

رفاه
زندگی و روزی

پرنده

کلاغ

فسق و
خرابی

حیوان

گرگ

تکبر و
تجاوز

نمونه:

لیث بن
سعد نقل میکند: مردی پیش سعید بن المسیب آمد و گفت: در خواب بر بالکن
مسجد کبوتر سفیدی دیدم که بسیار قشنگ و زیبا بود. کرکسی آمد و آن را
شکار کرد. ابن المسیب گفت: اگر رؤیا صادق باشد، حجاج بن یوسف با دختر
عبدالله بن جعفر ازدواج میکند. زیاد طول نکشید که این وصلت صورت گرفت.
به او گفته شد: یا أبا محمد این خواب را چگونه تعبیر کردی؟ گفت: کبوتر
زن است و سفیدی آن بر پاکی حسب و نسبش دلالت دارد. هیچ زنی را از نظر
حسب و نسب پاکتر از دختر عبدالله بن جعفر طیّار ندیدهام و به کرکس نظر
کردم، دیدم که پرندهای است عربی و کسی را کرکستر از حجاج نیافتم. [سیر
اعلام النبلاء: الذهبی، ۴/۱۲۴].

بالکن
مسجد را با وجود اینکه اهمیت داشت، ذکر نکرد، چون واضح بود که بر زن
صاحب شرف و دین که شایسته دختر عبدالله بن جعفرس بود، دلالت
دارد.

قاعده پنجم:
نکته اساسی و قابل توجه در تأویل کلمه، معنای متحرک آن است نه نص
ثابت

کلمه
در رؤیا، معنای متحرک و متغیّر دارد، و این به معبّر امکان میدهد که
طبق حقایق زمان خود فکر کند، در حالیکه نص ثابت به او کمک میکند تا در
بررسی کردن فکر بیشتر تعمّق نماید.

از کتب
تعبیر خواب گذشتگان غفلت نکن، چون روش آنها حقایق عصری را منعکس میکند
که در آن زندگی کردهاند، و معنای رؤیا با تغییر اوضاع و احوال تغییر
میکند.

نمونه:

از
پرواز در خواب به نقل و انتقال تعبیر شده است. پیشینیان گفتهاند: اگر
کسی در خواب از جای که میشناسد پرواز کند به جای که نمیشناسد، دلیل بر
این است که اجلش نزدیک شده است. این معنی نسبت به عصر و زمان آنها
صحیح است، اما نسبت به زمان ما به خاطر اختراع هواپیما، به معنی کثرت
سفر است. کلمه پرواز که به معنی نقل و انتقال است ثابت است، اما معنی
متحرک آن، در دنیای واقعی انسانها تا قیام قیامت در حال تغییر
است.

نمونه
دیگر:

از دست
دادن ریش در خواب، نزد پیشینیان به معنی از دست دادن دین است. اما نزد
ما به معنی انتقال امام مسجد، یا درس عالمی، یا کلاس دینی از جای به
جای دیگر است.

دیدن
خانه های گِلی در خواب به پناهگاه تعبیر شده است، و پیشینیان گفته اند
به معنی زن است، چون مرد به او پناه میبرد یا به معنی ثروت و مال دنیا
است که به آدم روی میآورد، اما در نزد ما به معنی دیار و محل جنّ است،
چون به خاطر بینیازی انسانها از آنها جنّها به آن پناه میبرند، و از
آن به مسّ شیطانی تعبیر میشود.

ابن
بطه گوید: «أولئک من عین واحده شربوا فعلیها یردون وعنها یصدرون وقد
وافق الخلف العابر للسلف الصادر». [الإبانه: ۱/۳۸۶].

آنها
از یک چشمه نوشیده اند، پس از سر آن چشمه وارد میشوند، و از همانا
پراکنده میشوند و آیندگان با پیشینیان موافق کرده اند.

قاعده ششم:
تعبیر خواب صورت نمیگیرد مگر بوسیله دو امر

۱ ـ
واضح بودن خواب.

۲- از
میان برداشتن وسوسهای شیطانی و گفتار نفسانی که باعث فساد خواب
میشوند. رؤیای صادقه باید معنایش واضح، تأثیرگذار در بیداری و اغلب
برعکس واقع باشد، و هیچ رابطه با دنیای بیداری صاحب خواب و جنایت و
ترساندن شیطان نداشته باشد.

مانند:
داستان پادشاه مصر، آنگاه که در خواب دید هفت گاو ضعیف و لاغر، هفت
گاو چاق و فربه را خوردند، و هفت خوشهی سبز، و هفت خوشهی خشک بهم
پیچیده و رسیدهها نارسها را تباه کرده، گاوهای چاق سالهای حاصلخیز، و
خوشهای خشک سالهای خشک و قحطی هستند.

مثال
دیگر:

خواب
حضرت یوسف؛ در بچگی است که در خواب دید یازده ستاره، خورشید و ماه او
را سجده کردند، که یازده ستاره، یازده برادرش بودند، و خورشید پدرش و
ماه خالهاش. [در تفسیر بغوی آمده: که ماه مادرش بود].

قاعده هفتم:
رؤیای صادقه صحبت فرشته است و او دروغ نمیگوید

رؤیای
صادقه گفتگوی فرشته با روح است که امر روح به وی سپرده شده است، و او
دروغ نمیگوید. بخاطر همین است که خداوند از این رؤیا به «احادیث» نام
میبرد.

اما
خوابهای آشفته و پریشان، وسوسه و گفتگوی شیطان با نفس است که بر اساس
دروغ است و به قصد ترساندن صاحب خواب صورت میگیرد.

و اما
گفتگوی نفس، راجع به جسم است واحساسات و آرزوهای سرکوب شده در
ناخودآگاه انسان است که در خواب بیدار میشوند و هیچ تعبیری
ندارند.

مراتب
نفس عبارتند از:

۱ ـ
نفس لوّامه: تأثیرات انجام گناه در عالم حقیقی، به صورت ملامت وجدان و
گریه پدیدار میشود.

۲ ـ
نفس مطمئنه: در نتیجهی تأثیرات انجام کار نیک در دنیای واقعی، صاحب
خواب به رضایت درونی، شادمانی و خنده دست مییابد.

۳ ـ
نفس امّاره به سوء: مانند تصمیم به گناه در دنیای واقعی که برای صاحب
خواب، امکان دستیابی به این احساسات از طریق احتلام حاصل میشود. و
مانند تصمیم به نوشیدن تشنه در رمضان که آن را در خواب به صورت واقعی
میبیند.

قاعده هشتم:
خوابی که ارتباط مستقیم با دنیای واقعی داشته باشد، مورد اعتماد نیست
بلکه از گفتگوی نفسانی محسوب میشود. مادامیکه بعد از دعا، استخاره و
استشاره، حاصل نشده باشد.

مثال:

کسی که
فردا امتحان دارد، خود را در سالن امتحان میبیند:

یا کسی
که در واقع مضروب شده است خود را ضارب میبیند.

این،
نوعی خالی کردن احساسات است و قابل توجه نیست.

اما
خوابی که بعد از دعا دیده میشود مورد اعتماد است. مانند؛ این حدیث
که

عبدالله بن عمرم از پیامبرص نقل میکند:

«رأیت
امرأهً سوداءَ ثائرهَ الرأس خرجتْ من المدینه بمهیعه وهی الجحفه
فأوّلتُ أن وباءً بالمدینه نقل إلیها». [البخاری، (۶۶۳۲)].

زن
سیاهی «در خواب» دیدم با موهای پریشان که در شهر مدینه خارج شد و وارد
«حجفه» گردید. پس آن را تأویل کردم به اینکه بیماریای که در شهر مدینه
است به آنجا نقل مکان میکند.

این
رؤیا وقتی دیده شد که پیامبرص دعا کرده بود که بیماری تب که در شهر
مدینه بود و اصحاب از آن رنج میبردند به «جحفه» برود که آن زمان محل
سکونت مشرکین بود و پیامبر منتظر استجابه بود. وقتی این خواب را دید
آن را فرخنده و مبارک شمارد و تعبیر نمود.

استخاره و استشاره نیز بر دعا قیاس میشوند و رؤیای
بعد از آنها در این باب، حجّت است.

قاعده نهم:
خوابی که در بیداری به یاد نمیآید خیری در آن نیست مادامیکه قرینهای
در عالم واقع آنرا به یاد نیاورد.

مثال:

اگر از
خواب بیدار شد و رؤیایش را فراموش کرده بود، اما هنگامیکه به سر کارش
رفت با مشاهده رنگ سبزی خوابش را با تمام تفاصیلش با باغچههای سرسبز و
غیره به خاطر آورد، این رؤیا به خاطر وجود آن قرینه صادق است.

قاعده دهم:
رؤیای که با ترس و خوف همراه است، اصل در تعبیر آن، آسانگیری و بشارت
است.

دلیل،
فرموده خداوند است:

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی
أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى
وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ
کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ
یرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَلَا یرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا
هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(البقره/۱۸۵)

«خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما
را».

مثال:

اگر
دید هراسان است، هراسش را به أمن تعبیر کند.

بنا به
فرموده خداوند:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ
آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی
الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ
وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی
لَا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ
هُمُ الْفَاسِقُونَ(النور/۵۵)

«و(خداوند) ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل
مى‏کند».

و اگر
خود را فقیر دید، خدا او را غنی خواهد کرد، بنا به فرموده خداوند که
از حضرت موسی نقل میکند:

فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ
تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَی
مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ(القصص/۲۴)

«پروردگارا! هر خیر و نیکى بر من فرستى، به آن
نیازمندم».

بعد از
این گفته خداوند او را بینیاز کرد. به خواب دیدن نکاح با محارم نیکی و
صلهی رحم است.

دیدن
مراسم ازدواج تجارت،

و دیدن
پرواز، سفر و هکذا.

قاعده یازدهم:
تعبیر، قیاس و تشبیه و ظنّ است نه قطع و یقین

تعبیر،
قیاس و تشبیه و ظنّ است نه قطع و یقین و برای ایجاد أنس است و تا
زمانیکه آشکار نشده قسم بر آن جائز نیست مگر اینکه صدق آن در بیداری
ظاهر شود:

دلیل
آن، قول خداوند است در مورد یوسف؛:

وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ
أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْسَاهُ
الشَّیطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ
سِنِینَ(یوسف/۴۲)

«و(یوسف) به آن یکى از آن دو نفر، که مى‏دانست
رهایى مى‏یابد، گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآورى کن».

مثال:

در
حالیکه ابن سیرین نهار میخورد، زنی پیش او آمد و گفت یا ابابکر خواب
دیدهام. ابن سیرین گفت خوابت را میگویی یا اجازه میدهی غذایم بخورم؟
زن گفت: اجازه میدهم سپس در حالیکه ابن سیرین غذا میخورد گفت: حکایت
کن. زن گفت: در خواب دیدم که ماه داخل ثریا شد و کسی پشت سرم مرا صدا
کرد و گفت: پیش ابن سیرین برو و خوابت را تعریف کن. ابن سیرین دست از
غذا کشید و گفت: وای بر تو! چه دیدهای؟ زن دوباره خوابش را تعریف کرد.
ابن سیرین رنگش پرید و برخاست در حالیکه دست به شکمش گرفته بود.
خواهرش گفت: تو را چه شده؟ ابن سیرین گفت: این خانم میگوید که من هفت
روز دیگر میمیرم. اشعث گفت: هفت روز شمردیم و در روز هفتم ابن سیرین
را دفن کردیم(). چون نشانهای صدق این رؤیا در مورد ابن سیرین در
بیداری ظاهر شدند، میشود به آن یقین پیدا کرد. اما اگر در عالم حقیقی
دلیلی بر صدق رؤیا نبود فقط ظن و گمان است و بس.

قاعده دوازدهم:
هر اثر دردناکی بعد از رؤیا در بیداری نشانه شروع آسیب از طریق چشم
است.

پس
باید برای برطرف کردن اثر، سریعاً اقدام کرد تا آن چشم بر وی مسلط
نشود.

مثال:

کسی در
خواب میبیند که یکی چاقوی به کمر او میزند از خواب بیدار میشود در
حالیکه هنوز جای ضربه درد میکند. شکی نیست که این یکی از علامات زخم
چشم است که باید برای برطرف کردن آن اثر از کسی که در خواب دیده است
کمک بگیرید.

قاعده سیزدهم: رؤیا رازی است که
خداوند بوسیله فرشته نزد بیننده خواب بودیعه میگذارد

رؤیا
رازی است که خداوند بوسیله فرشته نزد بیننده خواب به ودیعه میگذارد پس
نباید بازگو شود مگر نزد عالمی یا ناصحی.

سبب آن
ـ والله اعلم ـ اینست که بوسیله انسان جاهلی یا حاسدی تعبیر نشود و
چیزی واقع شود که عاقبتش خیر نباشد. اما اگر در جلسه طالبان علم یا
خردمندان بازگو شود اشکالی ندارد، چون صحابه همیشه رؤیاهای خود را در
حضور دیگران تعریف میکردند.

نمونه
آن، داستان یوسف ؛ با برادرانش است، آنگاه که پدرش میگوید:

قَالَ یا بُنَی لَا
تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیکِیدُوا لَکَ کَیدًا إِنَّ
الشَّیطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ(یوسف/۵)

«خواب
خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشه (خطرناکى)
مى‏کشند».

قاعده چهاردهم:
هر رؤیا دو معنی دارد

هر
رؤیا دو معنی دارد: یکی نزدیک و دیگری دور که در خیر و شر مختلفند و
جانب خیر بر جانب شر غلبه دارد.

مثال:

عائشهل
همسر پیامبرص نقل میکند: که زنی از اهل مدینه، همسرش تاجر بود و هر
گاه به سفر میرفت زن به او خواب میدید، و کم پیش میآمد که او را ترک
کند و به سفر رود، مگر اینکه زن حامله بود، و هر بار پیش رسول خداص
میآمد. دفعهی پیش پیامبر آمد و گفت شوهرم به تجارت رفته است و من هم
حامله هستم، و خواب دیده ام که ستون خانه ام شکسته و پسر یک چشم به
دنیا آوردم. پیامبر فرمود: خیر است إن شاء الله شوهرت به سلامتی
برمیگردد و پسری سالم و خوب به دنیا میآوری. این خواب را دو یا سه بار
دید و هر بار پیامبرص میفرمود شوهرت برمیگردد و پسری خوب به دنیا
میآوری. یک روز آمد همچنانکه قبلاً میآمد و پیامبرص تشریف نداشتند.
باز هم همان خواب را دیده بود، گفتم: از رسول خدا چه میپرسی؟ گفت:
چندین بار است خوابی را میبینم و هر بار که از پیامبر خدا در مورد آن
میپرسم، میفرماید خیر است إن شاء الله، و هر چه او میگوید همان میشود.
گفتم خوابت چیست؟ برای من هم تعریف کن، گفت: تا پیامبر خداص بیاید
برای او تعریف میکنم، به خدا از او جدا نشدم تا خوابش را برایم بازگو
کرد. گفتم: اگر خوابت صادق باشد، همسرت میمیرد و پسر فاجری به دنیا
میآوری. زن نشست و شروع به گریه کرد. پیامبرص آمد و به عائشه گفت: چرا
این زن گریه میکند، عائشه ماجرا را تعریف کرد. پیامبرص فرمود: ای
عائشه! اگر خواب مسلمانی را تعبیر کردی آن را بر وجه خیر تعبیر کن.
چون رؤیا بر وجهی که تعبیر میشود روی میدهد. قسم به خدا شوهرش مرد و
پسر فاجری به دنیا آورد.

پیامبرص از شکستن ستون خانه معنی بعید را در نظر
میگرفت که معنای آن وسعت خانه است و وسعت خانه را از وسعت روزی نتیجه
میگرفت، و پسر یک چشم یعنی؛ پسری که فقط راه حق را میبیند و آن اشاره
است

به
فرمودهی خداوند:

وَهَدَینَاهُ
النَّجْدَینِ(البلد/۱۰)

«ما
انسان را به دو راه «خیر و شر» هدایت کردیم».

اما
عائشهک معنی قریب را در نظر میگرفت، ستون خانه را به شوهرش معنی
میکرد، و شکستن آن را به مرگ او، و پسر یک چشم را نیز به مسیح دجال
معنی میکرد. [الدارمی: (۲۰۸۶) با سند. ابن حجر: (الفتح)، ۱۲/۴۳۲ وآنرا
حسن دانسته است].

و مثل
این است خواب دیدن به آتش که معنی قریب آن، شقاق و جدائی است که معنی
بدی میباشد ولی معنای بعید آن، خیر و برکت است با اشاره به

فرمودهی خداوند:

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِی
أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ
رَبِّ الْعَالَمِینَ(النمل/۸)

«مبارک
باد آن کس که در آتش است و کسى که در اطراف آن است (فرشتگان و
موسى)».

قاعده پانزدهم:
رؤیا مؤمن را مسرور میکند نه مغرور

رؤیا
نوید است و فقط بر آن تکیه نمیشود، بلکه به انجام اعمال صالحه نیز
باید اقدام شود. ابن مفلح در کتاب آداب الشرعیه میگوید: ابراهیم
الحمیدی مردی صالح بود. امام احمد بن حنبلس به دیدار او رفت. ابراهیم
الحمیدی به او گفت: مادرم تو را چنین و چنان در خواب دیده است و بهشت
را ذکر کرد. امام احمد فرمود: ای برادر! مردم در مورد سهل بن سلامه
نیز چنین میگفتند. در حالیکه سهل بعداً خونریزی به راه انداخت و سپس
امام احمد به او گفت: مؤمن به رؤیا مسرور میشود نه مغرور. [الآداب
الشرعیه، (۲/۵۲۳)].

امام
ذهبی در مورد خواب عبدالرحمن بن عوفس گفت: او از طریق صدقه و بخشش
مال، وارد بهشت میشود با وجود اینکه او از اهل بهشت و یکی از عشره
مبشره بود. و گفت: او و غیر او خواب میبیند و خواب تعبیر دارد و به
حقیقت عبدالرحمن بن عوفس از خوابی که دید و از مالی که بدست آورد سود
زیادی عائدش شد تا جائیکه ثروت عظیمی را در راه خدا بخشید. و بدین
وسیله از وارثین فردوس قرار گرفت. [الذهبی: سیر اعلام النبلاء:
(۱/۸۱)].

قاعده شانزدههم:
رؤیا بر حسب اختلاف شکل و ظاهر انسانها و قدر منزلت آنها تغییر
میکند

باید
به حال وضع بیننده خواب و قدر منزلت او نظر شود و سپس بر اساس آن،
تعبیری مناسب ارائه گردد.

مثال:

دو نفر
که هر دو در خواب أذان گفته بودند برای تعبیر آن، نزد ابن سیرین رفتند
به یکی که شکل و ظاهر خوبی نداشت گفت: شما دزدی میکنی. و به دیگری
گفت: شما به حج میروی. حاضرین در جلسه گفتند: چرا بین آن دو فرق
گذاشتی در حالیکه خوابشان یکی است گفت: در اولی سیمای زیبا دیدم و
براساس آن، تعبیر نمودم.

وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ
بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یأْتِینَ مِنْ
کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ(الحج/۲۷)

«و
مردم را دعوت عمومى به حج کن».

شکل و
ظاهری مناسب در دومی ندیدم و براساس آن تأویل کردم.

فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ
بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایهَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ
مُؤَذِّنٌ أَیتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ(یوسف/۷۰)

«سپس
کسى صدا زد، اى اهل قافله، شما دزد هستید».

این
مسأله ردّی است بر کسی که ظاهر و شأن بیینده خواب را در نظر نمیگیرد،
و بطور مستقیم اقدام به تعبیر میکند.

قاعده هفدههم:
هر خوابی که براساس اصول معتبر تعبیر شده باشد، کامل است و بوسیله
تعبیر دیگری نقض نمیشود:

باید
خواب مطابق اصول معتبر تعبیر شود. ولو اینکه معنای بعید در نظر گرفته
شود، به اذن خدا خواب براساس اولین تعبیر به وقوع میپیوندد و تعبیر
دوم قابل توجه نیست.

مثال:

از ابن
عمر م نقل شده:

که
عثمان بن عفّانس با مردم صحبت میکرد وگفت: پیامبرص را امشب در خواب
دیدم و فرمود: ای عثمان بیا پیش ما افطار کن و روز بعد به شهادت
رسید.

پادشاه
مصر خوابش را بر اشراف قومش عرضه کرد و گفتند:

قَالُوا أَضْغَاثُ
أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلَامِ
بِعَالِمِینَ(یوسف/۴۴) [یوسف:۴۴].

«گفتند: خوابهاى پریشان و پراکنده‏اى است; و ما از
تعبیر این گونه خوابها آگاه نیستیم».

با
وجود این، تأویل آنها به اینکه «أضغاث و أحلام» است واقع نشد، چون
اصول معتبر در تعبیر خواب رعایت نشده بود. از أنس بن مالکس روایت شده
که ابوموسی اشعریس گفت: در خواب دیدم که گویا گلّهای از اسبان خوب
دارم آنها را حرکت دادم تا به کوهی رسیدم، ناگاه دیدم رسول خداص بالای
کوه است و ابوبکرس در کنارش و داشت به عمرس اشاره میکرد که فوت کرده
بود، گفتم: إنا لِلّه وإنا إلیه راجعون. ای رسول خدا! به عمرس خبر
نمیدهی؟ فرمود: من نسبت به مرگش از او باخبرتر نیستم. و تعبیر به وقوع
پیوست. چون آنچه در خواب نسبت به «دارالحق» قیامت، میآید حق است و به
وسیله تعبیر دیگر نقض نمیگردد.

قاعده هجدهم:
کسی که خوابش را تعبیر نمیکند از تبعات آن سالم نمیماند تا اینکه
تعبیر کند یا خیر آن را از خداوند مسألت نماید

اصل در
تعبیر خواب، بقاء اوضاع است بر آنچه که قبلا بوده هر چند مدت طولانی
شود تا اینکه خواب، مطابق اصول معتبر رؤیا، تعبیر گردد. رؤیا بر صاحبش
اصرار میکند که آن را تعبیر کند و مفاد این حدیث که ترمذی آن را در
عداد احادیث صحیح روایت کرده است به این موضوع اشاره داد، آنجا که
رسول خدا میفرماید: «الرؤى على رِجل طائرٍ فإذا عُبّرت وقعت»
[الترمذی: (۲۳۸۱)].

یعنی؛
رؤیا مانند شیئی آویزان بر پای پرنده است که ثبات و استقرار ندارد، و
هرگاه تعبیر شد سریعاً سقوط میکند.

مثال:

روایت
شده که پیامبرص بین سلمان فارسی و ابوبکر صدیق م پیمان برادری برقرار
کرد و سلمان، ابوبکر را در خواب دید و از او روگردان شد. ابوبکرس گفت:
ای برادر چرا از من روگردانی؟ گفت: در خواب دیدم که دستانت را جمع
کرده ای «بخل میورزی» ابوبکرس گفت: الله اکبر! دستانم تا روز قیامت
نسبت به شر جمع هستند. سلمان س چون خوابش را تعبیر نکرده بود از تبعات
آن، یعنی؛ ناراحتی و دلخوری در امان نماند، اما همینکه تعبیر شد،
تبعات آزار دهنده آن پایان پذیرفت.

قاعده نوزدههم:
تعبیر خواب دعائی است بیمه شده از جانب فرشته

اگر
دعاء خیر باشد عاقبتش خیر، و اگر دعاء شر باشد عاقبتش نیز شر خواهد
بود. و هیچ چیز قضاء را ردّ نمیکند جز دعاء.

مثال:

روایت
شده که زنی با کودک شیرخوارش به حلقهی درس ابن سیرین در مسجد آمد از
او جویا شد یکی از شادگردان که به کم خردی مشهور بود به او گفت: برای
چه آمدهای؟ زن گفت: به خاطر خوابی که در مورد این کودک دیده ام. گفت:
چه دیدهای؟ زن گفت: در خواب دیدم که دریای نوشید. شاگرد فوری تعبیر
کرد و گفت: کیسه صفرایش میترکد و میمیرد. کودک در حال فریاد زد و
آخرین نفسش را کشید و مُرد. در حالیکه مادرش گریه میکرد، ابن سیرین
آمد و گفت: اگر او را به حال خود رها میکردید به یکی از دانشمندان این
مملکت تبدیل میشد، چون در دریا یاقوت و درّ و مرجان هست.

باید
معبّر تا آنجا که ممکن است، خواب را به فال نیک بگیرد، چون فرشته حرف
خود را بیمه کرده است.

قاعده بیستم:
رؤیا واقعهی متکاملی است که تجزیه کردن، به آن ضرر میرساند

هیچ یک
از الفاظ و قرائن از رؤیا مستثنی نمیشود بلکه تمام آنها إعمال میشوند
و باید معبّر تمام معناها و لوازمی را که رموز بر آنها دلالت دارند،
رعایت کند. چون اگر کسی نسبت به کتابی حکمی صادر کند، و از آن کتاب
فقط فصلی خوانده باشد قطعاً حکمش ناقص خواهد بود.

پس
لازم است که معبر، تمام رموز را رعایت کند، و هر یک را در جای مناسب
خود قرار دهد.

مثال:

اگر
کسی در خواب دید که ماری او را نیش زد و سپس عسل نوشید.

و
معبّر بگوید: از طریق چشم به شما آسیب میرسد و سپس سکوت کند با این
تعبیر ناقص به بیننده خواب ضرر میرساند، چون نوشیدن عسل را که به
معنای شفا از زخم چشم است تعبیر نکرده است، و مقصود به نوشیدن عسل،
رقیّه به قرآن است که باعث شفا از آسیب چشم میشود.

قاعده بیست و
یکم: گناه کسی که در بازگو کردن خوابش دروغ گوید

کسی که
در بازگو کردن خوابش دروغ گوید. در دنیا به آنچه میترسد دچار گردد و
در آخرت مجبور میشود که دو عدد جو را بهم گره بزند. که هرگز
نمیتواند:

خداوند
همچنانکه عکاسی ونقاشی را در دنیای واقع حرام کرده، تصویر دروغین را
نیز در عالم رؤیا حرام نموده است، چون نوعی جدال با خدا در آفرینش
است.

ابن
حجر: فرموده: «رؤیا یک صورت لطیف و معنوی است که خداوند میآفریند و
دروغگو صورتی را بر تصاویر خوابش میافزاید که حقیقت ندارد و خدا آنرا
نیافریده است، پس این نوعی دروغ بر جنس نبوّت است، و در روز قیامت بر
او تکلیف میشود که دو حبّه جو را با هم گره بزند، و به کسی که در
دنیای واقعی صورتی را کشیده تکلیف میشود که آنرا زنده کند؛ چون با
قدرت خدا در آفرینش ستیز کرده است». [فتح الباری، (۱۲/۴۴۷)].

مثال:

روایت
شده است که مردی نزد ابن سیرین آمد و گفت: در خواب دیدم که یک لیوان
شیشهای پر از آب، در دست دارم، لیوان شکست و آب باقی ماند. ابن سیرین
گفت: از خدا بترس مرد! چیزی ندیدهای مرد عصبانی شد و گفت: سبحان الله!
ابن سیرین گفت: اگر دروغ هم بگویی چیزی بر من نیست و خواب را تعبیر
کرد و گفت: زنت بچه ای به دنیا میآورد و خودش میمیرد و بچه اش زنده می
ماند. هنگامیکه مرد از نزد ابن سیرین بیرون آمد گفت: به خدا هیچی
ندیده ام. طولی نکشید که این زن بچه ای به دنیا آورد و مُرد.

قاعده بیست و
دوم: چیزی که عقلا محال است، ممکن است در خواب روی دهد از دو
طریق:

۱-
وسوسه شیطان: در حدیث صحیح آمده است که مردی به پیامبر ص عرض کرد که
در خواب دیدم سرم از تنم جدا شده است و من به دنبال سرم راه
میروم.

پیامبر
ص فرمود: «لا تخبر بتلعّب الشیطان بک فی المنام». [سیر اعلام النبلاء
ذهبی، (۶۱۷/۴) واسناد آن صحیح است. و نگاه به التقریب شماره (۷۲۸۹)، ص
۵۷۲].

«فریب
و وسوسه شیطان را بازگو مکن».

۲-
دروغ صاحب خواب: همچون داستان آن مردی که پیش عمرس آمد و گفت: در خواب
دیدم که زمین سرسبز و خرّم شد و بعداً خشک و بیگیاه، دوباره سبز شد و
سپس خشک و بیحاصل. عمرس گفت: تو ایمان میآوری و بعداً کافر میشوی،
دوباره ایمان میآوری و سپس کافر میشوی، و با کفر از دنیا میروی. مرد
گفت چیزی ندیدهام عمرس گفت:

یا صَاحِبَی السِّجْنِ
أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ
فَیصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِی الْأَمْرُ الَّذِی
فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ(یوسف/۴۱)

«و
مطلبى که درباره آن (از من) نظر خواستید، قطعى و حتمى است».

همچنانکه برای دوست حضرت یوسف مقدر گردید، و یا
همچون داستانی که چند پیش از ابن سیرین نقل کردیم. با وجود اینکه خواب
دروغ است، اما تأویل آن به خاطر سزای خدا نسبت به دروغگو حقیقتاً روی
میدهد. و اما واقع شدن محالاتی که به گمان مردم ممکن است، در خواب
زیاد است. مانند؛ اینکه هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را میخورند و
مانند؛ پرواز در آسمان.

قاعده بیست و
سوم: صادقترین مردم در رؤیا صادقترین آنهاست در گفتگو

هر
اندازه انسان صادق باشد، رؤیایش نیز صادق خواهد بود. و هر اندازه
دروغگو باشد رؤیایش نیز همچنین. و اگر صاحب خواب در صدق و کذب متوسط
باشد؛ باید خوابش بررسی شود تا صحت آن معلوم گردد.

مانند؛
خبری که از فاسقی میرسد، باید بررسی شود تا از صحت و سقم آن اطمینان
حاصل آید و مانعی نیست که خواب او صحیح باشد. امام بخاری: بابی را به
این مسأله اختصاص داده تحت عنوان: «باب خواب اهل شرک و فساد و
هرزگی».

مثال:

مثال
آن، خواب حضرت یوسف؛ است که به خاطر صادق بودنش به صدّیق نامیده شده
است. پس صداقت، دلیل صحت خواب است.

قاعده بیست و
چهارم: رؤیا صفتی است غیبی که در آینده آشکار میشود نه صفتی که در
حال، تأثیرگذار باشد

پس
باید در آن تحقیق و بررسی کرد و تا جای که راه داشته باشد آن را بر
احسن احوال حمل نمود چون رؤیا بر اساس خوشبینی است.

مثال:

از
شریک بن أبی نمر نقل شده است: گفت در خواب دیدم که تمام دندانهایم
افتاده است. در مورد آن از سعید بن مسیب پرسیدم گفت: اگر خوابت صادق
باشد تمام همسن و سالهایت فوت کردهاند. [سیر اعلام النبلاء،
(۴/۲۳۶)].

قاعده بیست و
پنجم: واقع شدن تعبیر خواب ضرورتاً بر ثبوت وصف تعبیر یا صحت و
توانائی معبّر دلالت نمیکند

چون
رؤیا براساس عاقبت به خیری و خوشبینی است. بنابراین واقع شدن تعبیر
معبّر احمق و حسود، دلیل بر قوّت تعبیر و صحّت آن نیست، و همین مسأله
زیادی معبّرین را در زمان حاضر توجیه میکند.

مثال:

داستان
برادان حضرت یوسف ؛ که به او حسودی بردند. یا ابن سیرین باری که از
حلقه درس تأخیر کرده بود یکی از شاگردان احمقش خواب زنی را تعبیر کرد
و تعبیرش واقع شد.

قاعده بیست و
ششم: اگر خوابی که تعبیر آن واقع شده است تکرار گردید از چهار حالت
زیر خالی نیست

۱ ـ
یادآوری نعمتی است که به سبب این خواب فراهم شده ولی هنوز شکر آن بجای
نیامده است.

۲ ـ
برحذر داشتن از گناهی است که هنوز از آن توبه نشده است.

۳ ـ
یادآوری وصیّت، ردّ مظلمه یا دَینی است که بر میّت است و هنوز ادا
نشده.

۴ ـ
دلالت بر آسیب چشم دارد که هنوز برای رفع اثر آن اقدام نشده است. و
مثال در این باب از حدّ شمار بیشتر است.

قاعده بیست و
هفتم: غالباً رؤیای بد زود واقع میشود و رؤیای نیک دیر:

بر این
مسأله واقعیت و تجربه شهادت میدهد. خواب بد به سرعت واقع میشود تا
صاحب خواب به توبه و پرهیز از گناه اقدام کند و خود را برای مصیبت
آماده نماید. باید از صاحب خواب سؤال شود آیا قبل از خواب بلای بر او
وارد آمده یا خیر. اگر قبلاً به مصیبتی دچار شده پس این خواب، تفسیر
آن است واگرنه پس به مصیبتی گرفتار آید که باید خود را برای آن آماده
سازد، و این از لطف و رحمت خدا به بنده است.

و اما
نشان خواب نیک تأخیر است که در آن نوید به خیر و خوشی است تا خوف
انسان به أمن تبدیل شود و نفس آمادگی لازم را بدست آورد.

ولی
احیانا در برخی از حالات استثنائی تعجیل میشود. مانند؛ اینکه به صاحب
خواب دستور داده شود که برای شفا از بیماریاش صدقه بدهد.

مثال
خواب نیک: داستان حضرت یوسف ؛ است که در کودکی خواب دید:

إِذْ قَالَ یوسُفُ
لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا
وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ(یوسف/۴)

«پدرم!
من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده
مى‏کنند».

تأویل
این خواب بعد از مدت طولانی، گفته شده بعد از مدت چهل سال، آنگاه که
حضرت یوسف؛ اداره مصر را به عهده گرفته بود، به وقوع پیوست. [شرح
السنه: للبغوی ۱۲/۲۳۱].

مثال
خواب بد: مردی به سیعد بن مسیب گفت: در خواب دیدم که بر بام کعبه نماز
میخوانم. سعید بن مسیب گفت: از خدا بترس و از گناه دوری کن. میپندارم
که از دین خارج شدهای. [تفسیر الواعظ:۹۰].

قاعده بیست و
هشتم: رؤیای که مانند؛ سپیده صبح آشکار شود نیاز به تعبیر
ندارد

این
نوع خواب کمیاب است. غالباً مخصوص پیامبران، صادقان، شهدا و صلحا است
و اساس آن صدق است. هر اندازه آدم با خدا در ایمانش، و یا با بندگان
خدا در رفتارش صادق باشد، به همان اندازه خوابش صادق خواهد
بود.

مانند
خوابی که پیامبر دید و در آن مژده فتح مکه به او داده شد.

خداوند
میفرماید:

لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ
رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ
إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ
لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ
ذَلِکَ فَتْحًا قَرِیبًا(الفتح/۲۷)

«خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد
راست گفت; بطور قطع همه شما بخواست و مشیّت خدا وارد مسجد الحرام
مى‏شوید».

و
مانند خواب ابراهیم ؛ در مورد ذبح پسرش اسماعیل.

قاعده بیست و
نهم: رؤیا عامّه است

رؤیا
عامّه است اگر در مورد نشانهای هستی یا نشانهای ویژه و ممتاز باشد:
نشانه های هستی مانند: خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، زلزله و
باران.

نشانه
های ویژه مانند: مناره مسجد، کعبه و مکانهای مقدس، یا آپارتمانهای
بلند، یا هر امر خیر یا شری که به امت اسلامی مربوط شود، و همچنین
خواب حاکم مملکت یا خواب علماء. تبعات رؤیای عامّه متوجه شخص بیننده
خواب میشود. یعنی؛ رؤیای عامّه شامل عموم و خصوص است.

مثال:

از
أنسس روایت شده: که رؤیا پیامبر را به شگفتی وا میداشت و
فرمودص:

«هل
رأى أحد منکم رؤیا الیوم»:

«کسی
از شما امروز خواب دیده؟»

عائشه
ک گفت: در خواب دیدم که سه ماه در حجره من افتادند.

پیامبرص فرمود: «إن صدقت رویاک دفن فی بیتک ثلاثه
هم أفضل ـ أو خیر ـ أهل الأرض»:

اگر
خواب صادق باشد سه نفر از بهترین اهل زمین در منزل شما دفن خواهند
شد.

وقتی
که پیامبرص فوت کرد و در حجرهی عائشه دفن شد، ابوبکرس گفت: این، یکی
از سه ماهت که بهترین آنها است، و بعداً ابوبکر و عمر م نیز در آنجا
دفن شدند. [المستدرک: الحاکم: ۳/۶۰].

روایت
شده که عمرس یک نفر قاضی را به شام فرستاد. قاضی در راه برگشت. عمرس
گفت: چرا برگشتی؟ قاضی گفت: در خواب دیدم که خورشید و ماه با هم
میجنگند، و ستارهها برخی با خورشید هستند و برخی با ماه.

عمرس
فرمود: شما با کدام یکی بودی؟ گفت: با ماه، عمرس فرمود: برو بیرون و
هرگز برای من کار مکن، و سپس این آیه را تلاوت کرد:

وَجَعَلْنَا اللَّیلَ
وَالنَّهَارَ آیتَینِ فَمَحَوْنَا آیهَ اللَّیلِ وَجَعَلْنَا آیهَ
النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ
وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیءٍ
فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا(الإسراء/۱۲)

«نشان
شب را محو کردیم و نشان روز را تابان. این مرد در جنگ صفین در کنار
اهل شام جنگید تا به قتل رسید». [اصابه: ابن حجر ۱/۶۵۶].

قاعده سی ام: هر
خوابی که تأویل آن به دلیل وجود رمزهای متضاد مشکل گردد، بر رمز واضح
آن اعتماد میشود

به
رمزهای ضعیف توجه نمیشود چون شاید از خواب آشفته یا گفتار نفسانی
باشد. هر گاه فهم رمزها دشوار گردید، نادیده گرفته میشوند و رمز مجهول
بر معنای معلوم حمل میگردد.

مثال:

حجاج
بن یوسف در خواب دید که دو جاریه از حورالعین از آسمان فرود آمدند.
حجاج یکی از آنها را گرفت و دیگری به آسمان برگشت، حجاج به خوابش
خوشحال شد و آن را بر ابن سیرین عرضه کرد. ابن سیرین گفت: دو جاریه دو
فتنه هستند که یکی از آنها مهار میشود، و دیگری مهار نمیشود. حجاج
فتنه ابن اشعث را مهار کرد، ولی فتنه ابن المهلب را نتوانست مهار
کند.

در
اینجا دو رمز وجود دارد یکی جاریه و دیگری حورالعین و آنها با هم
متضاد هستند چون حورالعین هرگز از خیمهها بیرون نمیروند، ولی این دو
جاریه بر زمین فرو آمدند، پس به رمز واضح یعنی؛ جاریه توجه میشود و از
آن، جور و ظلم فهم میگردد.

پیامبرص میفرماید: «ما ترکت بعدی فتنه هی أضر على
الرجال من النساء»:

«هیچ
فتنهای بر جای نگذاشتهام که خطرناکتر باشد از فتنهی زنان بر
مردان.

پس
حجاج فتنه یکی از دو جاریه را مهار کرد.

از ابن
سیرین نقل شده که زنی از او سؤال کرد در مورد خوابی که در آن، مردی را
با قید و زنجیر دیده است. ابن سیرین به زن گفت: چنین چیزی ممکن نیست
چون قید ثبات در دین و ایمان است و غل کفر و خیانت،

پیامبرص فرموده است:

«أحب
القیدَ وأکره الغُلَّ والقید ثبات فی الدین» [مسلم].

قید را
دوست دارم و از غلّ بیزارم. قید، ثبات در دین است.

و امّا
غلّ کفر و خیانت است، پس نمیشود مؤمن کافر باشد، زن گفت: به خدا قسم
من این خواب را با حالت مناسب دیدهام و مثل اینست که حالا زنجیر و
ساجور را در گردن او میبینم. «ساجور چوبی است که به گردن سگ
میاندازند، قلاده» تا اسم ساجور را شنید ابن سیرین به زن گفت: بلی
الآن فهمیدم چون ساجور از چوب است و چوب در خواب نفاق در دین
است

وَإِذَا رَأَیتَهُمْ
تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ
کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ یحْسَبُونَ کُلَّ صَیحَهٍ عَلَیهِمْ
هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى
یؤْفَکُونَ(المنافقون/۴)

«گوئی
چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند».

پس
ساجور و غلّ با هم جمع شده اند و هر کدام تأویلش نفاق و کفر و خیانت
است و آن دو در تأویل قویتر هستند از قید که تنها است و با او شاهدی
دیگر که آن را تقویت کند وجود ندارد پس آن مرد کسی است که خود را به
کسی غیر از پدر خود، و به قومی غیر از قوم خود نسبت میدهد، و ادّعا
میکند عرب است و از آنها هم نیست. زن گفت: إنا لِلّه وإنا اِلیه
راجعون.

قاعده سی و یکم:
هرگاه در خواب مباشر و مسبب و ساکت جمع شدند حکم همه آنها یکی
است

مخصوصاً در مسأله زخم چشم.

هرگاه
دو رمز با یکدیگر جمع شوند و مقصود آنها یکی باشد غالباً یکی در دیگری
داخل است، و تعبیر رموز بهتر از اهمال و عدم تعبیرشان است، و رمز تابع
همچنانکه از اسم آن پیداست تابع، پیرو است. تا جائیکه رمز بر آن دلالت
بکند و امکان حمل آن بر معنی هماهنگ با دیگر رمزها وجود داشته باشد،
همچنانکه اصولیون قائل بر این هستند که اشاره میتواند جانشین عبارت
شود.

مثال:

اگر در
خواب دید مردی گودالی میکند و مرد دیگری آمد و صاحب خواب را در گودال
انداخت و سوّمی نگاه میکرد و به صاحب خواب کمک نکرد: حکم همه آنها یکی
است و آن، آسیب دیدن بیننده خواب از چشم همه آنها است. قدرت تأثیر چشم
آنها متناسب با آزاری که در خواب از آنها دیده متفاوت است.

قاعده سی و
دوّم: تمام مثلهای قرآن کریم و سنت نبوی اصول علم تعبیر
هستند

تمام
مثلهای قرآن کریم و سنت نبوی اصول علم تعبیر هستند برای کسی که در نظر
و استدلال به آنها مهارت داشته باشد. امثال قرآن و سنت بیشتر از حدّ
شمارشند. و اینک نمونه از انها:

خرما:
در خواب دیدن خرما روزی و سرور زندگی است. خداوند در شأن مریم ‘
میفرماید:

وَهُزِّی إِلَیکِ بِجِذْعِ
النَّخْلَهِ تُسَاقِطْ عَلَیکِ رُطَبًا جَنِیا(مریم/۲۵)

فَکُلِی وَاشْرَبِی
وَقَرِّی عَینًا فَإِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی
إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیوْمَ
إِنْسِیا(مریم/۲۶)

«و این
تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‏اى بر تو فرو مى‏ریزد! . (از
این غذاى لذیذ) بخور; و (از آن آب گوارا) بنوش; و چشمت را (به این
مولود جدید) روشن دار».

چوب:
چوب به نفاق تعبیر میشود به خاطر توصیف منافقان به آن، در فرموده
خداوند متعال:

وَإِذَا رَأَیتَهُمْ
تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ یقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ
کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ یحْسَبُونَ کُلَّ صَیحَهٍ عَلَیهِمْ
هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى
یؤْفَکُونَ(المنافقون/۴)

«گوئی
چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند».

چرت:
چرت به امن تعبیر میشود. خداوند میفرماید:

إِذْ یغَشِّیکُمُ
النُّعَاسَ أَمَنَهً مِنْهُ وَینَزِّلُ عَلَیکُمْ مِنَ السَّمَاءِ
مَاءً لِیطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیطَانِ
وَلِیرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیثَبِّتَ بِهِ
الْأَقْدَامَ(الأنفال/۱۱)

«و
(یاد آورید) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از سوى خدا بود،
شما را فراگرفت».

خنده:
خنده بشارت است. خداوند میفرماید:

وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ
فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ
یعْقُوبَ(هود/۷۱)

«خندید
و ما به او بشارت دادیم».

طلاق:
طلاق به ثروت تعبیر میشود.

وَإِنْ یتَفَرَّقَا یغْنِ اللَّهُ
کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ وَکَانَ اللَّهُ وَاسِعًا
حَکِیمًا(النساء/۱۳۰)

«(اما)
اگر (راهى براى اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند، خداوند
هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بى‏نیاز مى‏کند».

کشتی:
کشتی به نجات تعبیر میشود. خداوند متعال میفرماید:

فَأَنْجَینَاهُ وَأَصْحَابَ
السَّفِینَهِ وَجَعَلْنَاهَا آیهً لِلْعَالَمِینَ(العنکبوت/۱۵)

«او
(نوح) و سرنشینان کشتی را نجات دادیم».

آتش:
آتش به مناسبت مبارک تعبیر میشود. خداوند میفرماید:

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِی
أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ
رَبِّ الْعَالَمِینَ(النمل/۸)

«مبارک
باد آن کس که در آتش است و کسى که در اطراف آن است (فرشتگان و
موسى)».

عسل:
عسل شفاء است بوسیله دعاء شرعی. خداوند میفرماید:

وَنُنَزِّلُ مِنَ
الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یزِیدُ
الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا(الإسراء/۸۲)

«و از
قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم».

دشمنی:
دشمنی مودّت است بعد از سوء تفاهم. خداوند میفرماید:

عَسَى اللَّهُ أَنْ یجْعَلَ
بَینَکُمْ وَبَی


دسته: ب | تعداد بازدید: 1745

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.