تعبیر خواب هیولا
لوک اویتنهاو می
گوید :
هیولا
: یک اتفاق غیر منتظره
آنلی بیتون می
گوید:
دیدن
هیولا در خواب، بیانگر مشکلات و گرفتارى است.
در سر زمین
رویاها آمده:
با یک
هیولا صحبت می کنید : بدشانسی و دوران سخت
هیولاها از خود صداهائی ایجاد می کنند :
عذاب
هیولاها با یکدیگر می جنگند : بیماری
هیولاها لنگ لنگان راه می روند : متحمل رنج بسیار
سختی می شوید .
هیولا
شما را تعقیب می کند : یک آبروریزی که باعث آن دشمنان شما هستند
.
هیولاها شروع به جنگ می کنند : دوستان به شما ضربه
خواهند زد .
یک
هیولا می دود : یک بیماری سخت
یک
هیولای وحشی : یک شخصیت مهم به شما خدمتی می کند .
یک
هیولای وحشی به شما حمله می کند : عمرشما طولانی خواهد بود .
یک
هیولای وحشی در قفس : دشمنان نخواهندتوانست به شما آسیبی برسانند
.
یک
هیولای وحشی در حال دویدن : یک بیماری سخت و خطرناک
یک
هیولای وحشی را می کشید : موفقیت بزرگ
یک
هیولای مرده : مرگ یک شخصیت مهم
دسته: ه | تعداد بازدید: 19066
میخواستم خواب مرا تعبیر کنید
در خواب دیدم هیولایی بود که یکباره کوچک ویکباره بزرش میشد و میدوید و میخواست همه ومن را بخورد ولی نمی توانست راستی من هم همش روی دیوار بودم وهیولا هم مشکی بود.با تشکر
من هم همین خواب دیدم👍
۴تا حیوون عجیب شبیه میگو کهدو دست داشت مدام دستهاش میچرخاند بدنی با پوست خیلی سخت داشت.اول شستم مجبور بودم خام و زنده بخورمشون.عذاب میکشیدم با زجر میخواست اولی بخورم.میخواستم تکه تکه اش کنم که بتونم قورت بدم اما نمیبرید و نمیمرد.
سلام من خواب دیدم که با دوستم و یکی از اقوامم که همکلاسیم هست توی اتاق من بودیم من درس میخوندم دوستم لاک میزد و همکلاسیم هم تقلبی میکرد بهش گفتم چرا تقلبی میکنی به جاش درس بخون گفت برو با کی حال داره بفد خواهرو برادرم اومدن پیشم گفتن که گوشیتو میدی گفتم نه و از اتاق بیرونشون کردم دوتاگوشی بود که مال من بود یکیشون آیفون بود و یکی دیگه سامسونگ بود توی نت سرچ کردم طلسم ها یه سایتی بود رفتم توش یه طلسمی ازش خوشم اومد شروع کردم به خوندن طلسم وقتی تموم شود صدای جیغ اومد رفتم بیرون که دوتا هیولا دیدم لاغر بودن وپوستشون قرمز تیره ای بود روی پوستشون هم انگار حشرات ریزی روشون بود برای خواهر و برادرم ترسید که صدمه ببینن سریع دوباره اون جمله کوتاه رو گفتم تا نابود شودن بعد توی یه خونه دیگه بودیم مامانم با بابام و پسرخاله بابام و زنش هم پیشمون بودن اتفاقی که برام افتاده بود رو براشون تعریف کردم زن پسر خاله بابام گفت ای کاش میتونستم که این حس رو تجربه کنم من با تعجب گقتم من دارم ازش فرار میکنم تو میگی ای کاش این حس رو تجربه کنم همون لحظه دختر دایی بابام به اسم زهره اومد پیشم و شروع کردیم به حرف زدن بعد چند دقیقه دختر دایی زهره از حموم اومد بیرون اما نه حوله ای و نه لباسی تنش بود زهره سریع توی یه اتاق بردش گوشیمو برداشتم رفتم تو گوگل توی قسمت جستجو زدم روی طلسم ها بی اراده همون جمله رو میخونم که صدای جیغ اومد سریع رفتم تو اتاق دیدم دختر دایی زهره حوله پوشیده و خواهرش با ترس دستاشو گرفته و همون هیولا پاهاشو گرفته رفتم توی صورت هیولا زدم تا ولش کنه وقتی ولش کرد گفتم فرار کن اون هم فرار کرد من هم پشت سرش فرار کردم رفتم پیش بقیه و به زن پسر خاله بابام گفتم به آرزوت رسیدی همون لحظه هیولا از راه رسید شروع کردم به جیغ زدن و میگفتم میترسم اما احساس ترس نمی کردم فکر کردم چطوری نابودش کنم که یاد دفعه قبل افتادم و سریع دوباره همون جمله رو گفتم تا نابود شد لطفا تعبیرشو بگین
سلام :
هیولاهایی از ترکیب انسان و هشت پا که تیره بودن و به سرعت قد میکشیدن
و منو دنبال میکردن اما به راحتی منو نمیدیدن
این خواب خیلی ترسناکه منم این خوابو دیدم
هیولای سیاهی بود من و بچه هایم را تهدید می کرد. اما من توانستم کوزه مخصوص اورا پیدا کنم و صاحب اوشوم و او را رام کنم و در خدمت اعمال خوب شود. تعبیرش چیست
سلام من تو خواب دیدم شب هس و آسمونو ک نگاه کردم یه هیولایی خیلی بزرگ ک عین مار بود پر داست و چشماش بزرگ شبیه چشمای گربه بود ک داشت پرواز میکرد حین تماشای هیولا سیاه…. یه حس عجیبی داشتم… بعد هیولا تو حیاتمون فرود اومد همه‌ی خانوادمو کشت خواهرام و اینا بعد اخر سر ک نشته بودم هیولا با من کاری نداشت اخر سر هیولا بهم قول داده بود ک مامانمو نکشه ولی هیولا بهم زل زد و گردن مامانمو گرفت و چرخوند مامانم مرد و اون دیقه داشتم جیغ میزدم از خواب پریدم تعبیرشو بگین ممنون
سلام خواب دیدم از داخل رودخانه ایی که روبه روی خانه ما هست یک هیولا ی بزرگ و زشت بیرون آمد و گوسفندی که کنار رود بود را برداشت و اول سرش را خورد بعد بقیه بدنش را …البته در خواب ، من این منظره را از پشت شیشه میدیدم و در امنیت بودم ، تعبیرش چیست ؟ با تشکر
من دیدم یه هیولای خیلی بزرگ که خیلی تند حرکت میکنه همه رو میکشت و عذاب میداد اما چندین بار به من که میرسید میگفت فرار کن تو نباید اینجا باشی , منو که میخاست بخوره در ظاهر وقت کشی میکرد که من فرار کنم این یعنی چی ¿¡